English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1361 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to ran a person hard U کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to perplex a person U کسیرا گیج یا حیران کردن کسیرا سرگشته یا مبهوت کردن
claver U پشت سرکسی پچ پچ کردن
laugh one out of a habit U با استهزا عادتی را از سرکسی بیرون کردن
backward U به پشت ازپشت
backwards U ازپشت وارونه
back sacrifice throw U افکندن حریف ازپشت
backhand cast U انداختن قلاب ماهیگیری ازپشت دست
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
to inflate any one with pride U کسیرا باد کردن
to provoke a person to anger U کسیرا خشمگین کردن
to give one a smack U کسیرا ماچ کردن
maimed U کسیرا معیوب کردن
to show one out U کسیرا از در بیرون کردن
to stand surety for any one U ضمانت کسیرا کردن
to pretend to a person's U کسیرا خواستگاری کردن
to provoke a person's anger U کسیرا خشمگین کردن
maims U کسیرا معیوب کردن
maim U کسیرا معیوب کردن
to look one up and down U کسیرا برانداز کردن
to read one a lecture U کسیرا سرزنش کردن
to round on any one U چغلی کسیرا کردن
to put one in the wrong U کسیرا ثابت کردن
to send someone packing U کسیرا روانه کردن
maiming U کسیرا معیوب کردن
to give one a squeeze U دست کسیرا فشردن یا له کردن
to show one to the door U کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
to prick the bubble U مشت کسیرا باز کردن
to interrupt any one's speech U صحبت کسیرا قطع کردن
to look one up and down U بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
to seed a person to c. U کسیرا از جامعه بیرون کردن
to indemnify any one's expense U هزینه کسیرا جبران کردن
to run any one hard U کسیرا سخت دنبال کردن
to a the attention of someone U خاطریاتوجه کسیرا جلب کردن
to goad any one into fury U کسیرا برانگیزاندن یاخشمگین کردن
togive the leg sof U کسیرا در کاردشواری یاری کردن
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
to proclam someone a traitor U کسیرا بعموم خائن معرفی کردن
to pull any one by the sleeve U کسیرا متوجه سخن خود کردن
hamstrings U زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
to pull any one's sleeve U کسیرا متوجه سخن خود کردن
hamstringing U زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
hamstrung U زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
hamstring U زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
to put any one through a book U کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to bonnet a person U کلاه سرکسی گذاشتن
outfoxing U کلاه سرکسی گذاشتن
outfoxes U کلاه سرکسی گذاشتن
outfox U کلاه سرکسی گذاشتن
outfoxed U کلاه سرکسی گذاشتن
take for a ride <idiom> U سرکسی کلاه گذاشتن
palm off <idiom> U سرکسی کلاه گذاشتن
to excuse any ones presence U کسیرا ازحضورمعاف کردن ازحضورکسی صرف نظرکردن
to be rude to any one U به کسی بی احترامی کردن کسیرا ناسزا گفتن
to set a person on his feet U معاش کسیراتامین کردن موقعیت کسیرا استوارکردن
to bow in or out U با تکان سر کسیرا بدرون یابیرون راهنمایی کردن
to break into a run U شروع کردن به دویدن
to start U شروع کردن به دویدن
backbite U پشت سرکسی سخن گفتن
to run a race U در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
to overrun oneself U از دویدن زیاد خود را خسته کردن
rompish U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompy U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
run-up [start-up] U نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
to give one a kick U کسیرا
fabricate U درست کردن
fabricating U درست کردن
fix up U درست کردن
shapes U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
weave U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
weaves U درست کردن
to put to rights U درست کردن
shape U درست کردن
to erect into U درست کردن از
concoct U درست کردن
to fix up U درست کردن
to get up U درست کردن
concocts U درست کردن
manufactures U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
concocting U درست کردن
concocted U درست کردن
manufactured U درست کردن
manufacture U درست کردن
fabricates U درست کردن
indite U درست کردن
fabricated U درست کردن
set in order U درست کردن
correct U درست کردن
buildings U درست کردن
trim U درست کردن
adapt U درست کردن
trimmest U درست کردن
to set U درست کردن
trims U درست کردن
correcting U درست کردن
builds U درست کردن
to set to rights U درست کردن
to set in order U درست کردن
makes U درست کردن
corrects U درست کردن
make up U درست کردن
build U درست کردن
fashions U درست کردن
cleaned U درست کردن
gullies U درست کردن
cleanest U درست کردن
fettle U درست کردن
cleans U درست کردن
make U درست کردن
gully U درست کردن
to sct aright U درست کردن
fashion U درست کردن
fashioned U درست کردن
redd U درست کردن
gulleys U درست کردن
clean U درست کردن
fashioning U درست کردن
set right U درست کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
to do one right U حق کسیرا دادن
to know a person U کسیرا شناختن
to face any one down U کسیرا ازروبردن
to pinion the arms of a person U کت کسیرا بستن
to read one a lesson U کسیرا اندرزدادن
to be on one's track U رد کسیرا گرفتن
to grease any one's palm U دم کسیرا دیدن
to threat any one with death U کسیرا بمرگ
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to toss up U زود درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
to make something U چیزی را درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
image erection U درست کردن تصویر
ponds U حوض درست کردن
scrambled U املت درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
scrambles U املت درست کردن
scrambling U املت درست کردن
scramble U املت درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
dresses U درست کردن لباس
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
pond U حوض درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
dress U درست کردن لباس
strike off U بی زحمت درست کردن
vint U درست کردن یا ریختن
manipulate U با استادی درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
corn popping U درست کردن چس فیل
exacts U تحمیل کردن بر درست
teams U دسته درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
railroads U پاپوش درست کردن
team U دسته درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
hedge U خاربست درست کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com